اسلام تسکت

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

یکی از نیازهای طبیعی و ضروری بدن؛ استراحت و خواب است. زمان، مکان، طبیعت افراد و ... می‌توانند در تأثیرگذاری خواب نتایج متفاوتی به دنبال داشته باشند.یکی از خواب‌ها؛ «قیلوله» نام دارد. برخی از اندیشمندان لغت‌شناس؛ «قیلوله» را به معنای استراحت در نیمه روز دانسته‌اند؛ حال چه این استراحت با خواب همراه باشد و چه بدون خواب.[1] اما گروهی دیگر از آنان قیلوله را تنها به خواب هنگام ظهر معنا کرده‌اند،[2] که همین معنای دوم مورد بحث ما است.حال در ذیل؛ اهمیت خواب قیلوله را در روایات بررسی می‌کنیم:1. در منابع اس اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : در چه ساعاتی خواب تعبیر دارد,در چه ساعاتی اینترنت مخابرات رایگان است,در چه ساعاتی اینترنت رایگان است,در چه ساعاتی درس بخوانیم,در چه ساعاتی دعا بنویسیم,در چه ساعاتی دانلود رایگان است,در چه ساعتی بخوابیم,در چه ساعاتی میوه بخوریم,در چه ساعاتی مطالعه کنیم,شاتل در چه ساعاتی رایگان است, نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 185 تاريخ : يکشنبه 31 مرداد 1395 ساعت: 17:46

در ارتباط با مهجوریت قرآن کریم، خود قرآن می‌فرماید: «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»؛[1] و پیامبر عرضه داشت پروردگارا قوم من قرآن را رها کردند.«مهجور» مشتق از «هجر» در لغت به معناى ترک و رها کردن و نیز سخن بیهوده و هذیان آمده است.[2]در این آیه خداى تعالى از قول رسولش خبر می‌دهد که آن‌حضرت در مقام شکایت از امتش چنین گفته، یا در قیامت چنین می‌گوید که پروردگارا! امت من قرآن را مهجور گردانیدند.منظور از مهجوریت این است که مردم قرآن را رها کرده، و به دس اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 221 تاريخ : شنبه 30 مرداد 1395 ساعت: 20:04

به طور کلی می‌توان گفت که این بستگی به میزان معرفت و شناخت انسان نسبت به خدا و جهان هستی دارد و با توجه به اندازه معرفت، همّت و آرزوهای انسان نیز متفاوت خواهد بود و هرچه معرفت انسان بالاتر رود، نوع آرزوهای او نیز در جهت معنوی تغییر خواهد کرد.الف) اولویت آرزوی ظهور حضرت امام زمان(عج)عواملی که موجب اولویت آرزوی ظهور حضرت امام مهدی می‌شوند:1. توجه به آثار و برکات وجود آن‌حضرت.[1]2. توجه به آثار ظهور آن‌حضرت.[2]ب) عواملی که موجب آخرت طلبی می‌شوند:1. توجه به کم ارزش بودن بهره‌های دنیایی در برابر آخرت: قرآ اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : چه کار کنیم دیر, شویم,چه کار کنیم تا غش کنیم,چه کار کنیم آلتمان بزرگ شود,چه کار کنیم بچه پسر شود,چه کار کنیم ریش در بیاوریم,چه کار کنیم حامله شویم,چه کار کنیم لاغر شویم,چه کار کنیم, شویم, نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 307 تاريخ : جمعه 29 مرداد 1395 ساعت: 1:11

به طور کلی می‌توان گفت که این بستگی به میزان معرفت و شناخت انسان نسبت به خدا و جهان هستی دارد و با توجه به اندازه معرفت، همّت و آرزوهای انسان نیز متفاوت خواهد بود و هرچه معرفت انسان بالاتر رود، نوع آرزوهای او نیز در جهت معنوی تغییر خواهد کرد.الف) اولویت آرزوی ظهور حضرت امام زمان(عج)عواملی که موجب اولویت آرزوی ظهور حضرت امام مهدی می‌شوند:1. توجه به آثار و برکات وجود آن‌حضرت.[1]2. توجه به آثار ظهور آن‌حضرت.[2]ب) عواملی که موجب آخرت طلبی می‌شوند:1. توجه به کم ارزش بودن بهره‌های دنیایی در برابر آخرت: قرآ اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : چه کار کنیم دیر, شویم,چه کار کنیم تا غش کنیم,چه کار کنیم آلتمان بزرگ شود,چه کار کنیم بچه پسر شود,چه کار کنیم ریش در بیاوریم,چه کار کنیم حامله شویم,چه کار کنیم لاغر شویم,چه کار کنیم, شویم, نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 280 تاريخ : پنجشنبه 28 مرداد 1395 ساعت: 17:17

اگرچه احسان و نیکی به والدین در قرآن کریم و روایات سفارش و تأکید شده است و ظاهراً از دیدگاه اسلامی توصیه‌هایی که در مورد خوش‌رفتاری با والدین وجود شده، در مورد فرزندان وجود ندارد، اما در مواردی نیز حقوق فرزندان مقدم است. برای نمونه؛ تأمین نفقه همسر و فرزندان واجب است و والدین در مرحله بعد قرار می‌گیرند.[1]وظیفه تعلیم و تربیت فرزند بر عهده والدین است، اما فرزند چنین وظیفه‌ای نسبت به والدین خویش ندارد و نمی‌تواند به بهانه احسان به آنان، از تربیت فرزندانش غافل شود.به هر حال؛ باید گفت: حق اولاد هم حق کمی نیست؛ به دیگر سخن؛ حقوق فرزندان و والدین متقابل اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : رسیدگی به حقوق و دستمزد,رسیدگی به حقوق فرهنگیان,رسیدگی به حساب حقوق و دستمزد,برنامه رسیدگی به حقوق و دستمزد,مراحل رسیدگی به پرونده حقوقی,مراحل رسیدگی به شکایت حقوقی,مراحل رسیدگی به دعاوی حقوقی,نحوه رسیدگی به حقوق ودستمزد,رسیدگی به پرونده حقوقی,رسیدگی به دعاوی حقوقی, نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 199 تاريخ : سه شنبه 26 مرداد 1395 ساعت: 15:49

با این نگاه باید اصل پیدایش دنیای مادی و تمام فرضیه‌هایی که اندیشمندان و اخترشناسان در مورد آن ارائه می‌کنند را خرافه بدانیم، در حالی‌که چنین نیست. خرافه آن است که نه تنها هیچ پشتوانه علمی و یقینی نداشته، بلکه علم و یقین بر خلاف آن حکم کند، مانند آنکه بتی که ساخته دست خودمان است را آفریننده و رازق خود بدانیم! حال این‌که مسئله معاد با دلایل قطعی و یقینی عقلی و نقلی به اثبات رسیده است. گذشته از این، اعتقاد به معاد تنها عقیده مسلمانان نیست، بلکه تمام ادیان الهی به آن معتقدند.  اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 249 تاريخ : سه شنبه 26 مرداد 1395 ساعت: 15:49

الف. معنای اخلاق«اخلاق» از نظر لغت جمع «خُلْق» به معنای خوی، طبع، سجیه و عادت است، اعم از این‌که آن سجیه و عادت نیکو باشد یا زشت و بد.دانشمندان علم اخلاق برای اخلاق معانی متعدّدی ارائه نموده‌اند؛ برای نمونه؛ مرحوم نراقی در «جامع السعادات» می‌گوید: «علم اخلاق دانش صفات (ملکات) مهلکه و منجیه و چگونگی موصوف شدن و متخلق گردیدن به صفات نجات‌بخش و رهایی از صفات هلاک‌کننده است».با توجه به تعاریف عالمان؛ اخلاق عبارت است از: روش و منش چه نیک و چه بد، و علم اخلاق؛ یعنی دانش به این روش‌ها و منش‌ها و این‌که کدامشان باید مورد عمل قرار گیرد.[1]ب. معنای تربیتواژه اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 238 تاريخ : دوشنبه 25 مرداد 1395 ساعت: 15:47

در مورد شاهدی که بر بی‌گناهی یوسف(ع) گواهی داد، در قرآن کریم آمده است: «وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها».[1]این‌که آیا او کودک بود و یا بزرگسال؟ و یا نسبتی با زلیخا داشت یا نه، میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد.ابن عباس و سعید بن جبیر گفته‌‏‌اند: شاهدى که خدا در این آیه فرمود، کودکى شیرخوار بود که در گهواره قرار داشت. برخى می‌گویند: خواهر زاده زلیخا و سه ماهه بود. در نقل دیگرى از ابن عباس، حسن، قتاده و عکرمه آمده است: شاهد مزبور مرد حکیم و فرزانه‌‌‏اى از خاندان زلیخا بود که به پاک‌دامنى یوسف گواهى داد. جبائى نیز همین قول را اختیار کرده و گفته است: اگر ش اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 160 تاريخ : دوشنبه 25 مرداد 1395 ساعت: 15:47

بر اساس نقل برخی منابع حدیثی و تاریخی؛ امام علی(ع) دختری به نام رقیه داشت که با پسر عمویش مسلم بن عقیل ازدواج کرد و از وى این فرزندان متولد شدند: عبد الله، علی و محمّد که عبدالله در کربلا شهید شد.[1]برخی نیز گفته‌اند: رقیه دختر علی(ع) در کودکی از دنیا رفت.[2]به هر حال؛ امام حسین(ع) خواهری به نام رقیه داشت.درباره این‌که خواهرش رقیه، همراه امام حسین(ع) در کربلا بوده یا نه، در منابع روایی به نام ایشان تصریح نشده و تنها به طور عام اشاره شده است که خواهران امام(ع) نیز همراه آن‌حضرت در سفر به مکّه‏ بودند و از آن‌جا به سوی کربلا رهسپار شدند:امام زین العابدین(ع) فرم اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : آیا عکس امام حسین واقعی است, نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 181 تاريخ : يکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 20:50

زندگى و شرح احوال شاه[1] نعمت‏ الله‏ ولى‏سید نور الدین نعمت الله بن عبد الله بن محمد معروف به شاه نعمت الله ولى[2] مؤسس فرقه نعمت‌اللهی[3] از سادات حسینى بود و نسبش با نوزده واسطه به پیامبر اسلام(ص) می‌رسید.[4] پدرش، میر عبد الله، از علما و دانشمندان شهر حلب به‌شمار می‌رفت.[5] سید نعمت الله ولى در سال 730 هـ.ق در شهر حلب متولد شد و در سال 834 هـ.ق در سن 104 سالگى درگذشت.[6]پدر شاه نعمت الله ولى در اوانِ کودکی او، از شهر حلب به ناحیه «مَکران»[7] مهاجرت می‌کند و سید نعمت الله کودکى و جوانى خود را در ایران می‌گذراند. وى در دوران جوانى به فراگیرى علوم متداول زمان پردا اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نعمت الله ولی,نعمت الله ولی پیشگویی,نعمت الله ولی ماهان,نعمت الله ولي پيشگويي,نعمت الله ولی کرمان,نعمت الله ولي پيش بيني,نعمت الله ول,نعمت الله ولید,نعمت الله ولی شعر,نعمت اللهی, نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 423 تاريخ : شنبه 23 مرداد 1395 ساعت: 21:03

حسین بن محمد بن حسن دیار بکری از مورّخان قرن دهم است[1] که اطلاعات چندانى از وى در دست نیست. او ساکن مکه بود و مدتى سمت قضاوت آن‌جا را بر عهده داشت.[2]
اثر مشهور وى کتاب «الخمیس فی احوال أنفس نفیس» است[3]  که با عنوان «تاریخ الخمیس» شهرت دارد. دو اثر دیگر وى عبارت‌اند از: «أهبة الناسک و الحاج، لانتفاعه بها لدى الاحتجاج، على المذاهب الأربعة»،ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : کتاب تاریخ الخمیس,كتاب تاريخ الخميس,كتاب تاريخ الخميس pdf, نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 252 تاريخ : سه شنبه 19 مرداد 1395 ساعت: 12:55

حدیث موثّق، حدیثى است که راویان آن به رغم فساد و انحراف اعتقادى، -مانند واقفى بودن- یا از عامه بودن، از سوى عالمان شیعه، توثیق شده باشند، یا حدیثى که بعض راویان آن چنین و بعض دیگر، امامى و عادل یا ممدوح باشند.[1] در حقیقت راویان چنین حدیثى در حوزه اخلاق عارى از عیب و نقص‌اند، اما در حوزه عقیده دچار فسادند.
حدیث موثّق، حدیث قوى نیز نامیده شده است.[2]
در این‌که خبر موثّق مطلقاً حجّت است، یا در صورت عمل مشهور به مفاد آن دارای حجّیّت است و در اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 265 تاريخ : سه شنبه 19 مرداد 1395 ساعت: 12:55

یکی از شبهاتی که تلاش دارد تا حجت بودن امامان معصوم(ع) را زیر سؤال برده و آن‌را منافی با اصل خاتمیت بداند این است که آیه شریفه «رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»[1] بر خاتمیت و نفی حجت الهی بعد از پیامبران دلالت دارد؛ افرادی که این شبهه را طراحی کرده‌اند، ابتدا ترجمه و تفسیری نادرست از آیه فوق ارائه داده و سپس نتیجه نادرستی را مطرح ساخته‌اند: «پس از رسولان الهی کسی را خدا حجت قرار نداده است ... در دین اسلام به حکم آیه، پس از انبیا کس دیگر حجت نیست و جز انبیا به کسی وحی نمی‌شود، ولی در مذهب، هر امامی حجت ... و قول هر قطب و پیشوا حجت است».[2]
در نقد این ترجمه و برداشت چند نکته بیان می‌شود:
1. آیه شریفه فوق در مقام بیان و تبیین فلسفه بعثت پیامبران است؛ زیرا برخی گمان برده‌اند که با وجود عقل، دیگر به نبوت آسمانی نیازی نیست یا این‌که ممکن بود برخی در قیامت، دلیل عدم ایمان خود به خدا و آخرت را عدم اتمام حجت الهی در حق خودشان توجیه کنند، به همین جهت؛ آیه شریفه ضرورت بعثت انبیا را چنین بازگو می‌کند که خداوند در طول تاریخ پیامبرانی را با دو ویژگی «مژده‌دهنده» و «ترساننده» فرستاد تا این‌که بهانه و توجیهی به نفع مردم[3] بر علیه خداوند[4] وجود نداشته باشد.[5] پس اصلاً آیه در مقام بحث خاتمیت پیامبران و حجت‌های الهی نیست تا از آن به عنوان پایان دوره تحقق حجت الهی تلقی شود.
آنچه این برداشت را تقویت می‌کند آن است که بر اساس این آیه، بعد از ارسال هر پیامبری، حجت برای مخاطبان او تمام شده است، اما با این وجود، نمی‌توان گفت که بعد از آن پیامبر، پیامبر دیگری نخواهد آمد.
2. از نکته پیشین روشن می‌شود حجت در آیه شریفه به معنای دلیل و مستمسک ملحدان، اراده و قصد شده است و بر انسان‌های برگزیده الهی اعم از پیامبر یا امام ناظر نیست.[6]
3. آیه شریفه، نهایت بر خاتمیت و پایان ظهور «الرسل» دلالت می‌کند و این ادعا مورد اتفاق است. نه پایان حجت الهی؛ زیرا حجیت و اطاعت امام معصوم(ع) در طول حجیت پیامبر(ص) و خداوند است؛ از آن‌جا که بعد از رحلت پیامبر(ص) آخرین حجت آسمانی از جنس نبوت خاتمه یافته است، حجت آسمانی از جنس امامت و ولایت جایگزین آن می‌شود و مطابق روایات پیامبر(ص)، امام معصوم(ع) در همه شئون نبوت – مانند مرجعیت، تفسیر دین و لزوم اطاعت – به انجام وظیفه خواهد پرداخت و کلام آن مانند کلام پیامبر خدا(ص) برای دیگران حجت و ملاک حق خواهد بود. پیامبر اسلام(ص) بارها به مقام و منزلت امام علی(ع) به عنوان برگزیده و حجت الهی تصریح داشته است؛ چنان‌که خطاب به یکی از اصحاب خویش با اشاره به حضرت علی(ع) فرمود: «أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللهِ عَلَى خَلْقِه‏»؛[7] من و این حجت خدائیم بر خلق او.
نکته قابل تأمل در این حدیث توصیف پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را به حجت الهی مانند خودش می‌باشد، پیامبر(ص) گویا حجت خدا بودن هر دویشان را به یک سیاق تفسیر می‌کند.
همچنین پیامبر(ص) فرمود: «إِنَّ اللهَ جَعَلَ عَلِیّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ أَبْنَاءَهُ‏ حُجَجَ اللهِ عَلَى خَلْقِه‏»؛[8] خداوند؛ على(ع) و همسر و فرزندانش را حجّت‌هاى خود بر مردم قرار داده است‏.
بنابراین، مفهوم و معنای آیه شریفه آن است که رشته وحى همیشه در میان بشر بوده است و چگونه ممکن است خداوند افراد انسان را بدون راهنما و رهبر بگذارد و در عین حال براى آنها مسئولیت و تکلیف قائل شود؟ لذا ترجمه صحیح آیه شریفه این است: «ما این پیامبران را بشارت دهنده و انذار کننده قرار دادیم تا به رحمت و پاداش الهى، مردم را امیدوار سازند و از کیفرهاى او بیم دهند تا اتمام حجت بر آنها شود و بهانه‌اى نداشته باشند».

[1]. نساء، 165.
[2]. برقعی، ابو الفضل، تضاد مفاتیح با قرآن، ص 15 – 196 و 25، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
[3] . (للناس) لام برای نفع است.
[4]. «علی الله».
[5]. ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏5، ص 141، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص 169، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1388ش.
[6]. امامت، ص 169؛ ر. ک: فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، ج ‏1، ص 522، تهران، الصدر، چاپ دوم، 1415ق؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ‏2، ص 495، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق؛ شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج ‏1، ص 590، تهران، دفتر نشر داد، چاپ اول، 1373ش.
[7]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(علیهم السلام)، ج ‏3، ص 97، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛  ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، محقق، عمروی، عمرو بن غرامة، ج ‏42، ص 308، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1415ق.
[8]. حسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج ‏1، ص 76، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1411ق.

اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 164 تاريخ : دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت: 16:25

«تشویش» مصدر باب تفعیل از ریشه «شوش» به معنای نابسامان کردن و بهم ریختن است.[1] مراد از تشویش اذهان عمومی، در معنای عام این است که انسان با گفتار، رفتار و یا نوشتار به صراحت یا به کنایه، سبب آشفتگی ذهنی جامعه نسبت به شخص یا اشخاص و گروه‌هایی شود که در نتیجه آبرو یا اعتبار آنان در جامعه خدشه‌دار گردد؛ چه آنکه آنچه نسبت داده شده، مطابق با واقع و راست باشد و یا آنکه دروغ باشد.
مبنای قانونی این جرم در ایران، ماده 698 قانون مجازات اسلامی می‌باشد: «هر کس به قصد اضرار به غیر یا تشویش اذهان عمومی ‌یا مقامات رسمی به وسیله‌ی نامه یا شکواییه یا مراسلات یا عرایض ‌یا گزارش یا توزیع هرگونه اوراق چاپی یا خطی با امضا یا بدون امضا اکاذیبی را اظهار نماید یا با همان مقاصد اعمالی را برخلاف حقیقت راساً یا به عنوان نقل قول به شخص حقیقی یا حقوقی یا مقامات ‌رسمی تصریحاً یا تلویحاً نسبت دهد اعم از این که از طریق مزبور به‌ نحوی از انحا ضرر مادی یا معنوی به غیر وارد شود یا نه علاوه بر اعاده حیثیت در صورت امکان، باید به حبس از دو ماه تا دو سال و یا شلاق تا 74 ضربه ضربه محکوم شود».
اما مبنای شرعی این جرم در مفهوم و معنای کلی در آیه ذیل بیان شده است:
«کسانى که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکى براى آنان در دنیا و آخرت است و خداوند مى‏داند و شما نمى‏دانید».[2]
پروردگار متعال در مفهومی عام و کلی و بدون ذکر مصداق، اشاعه هرگونه امر ناپسند در جامعه را مذموم و عاملان آن‌را نیز به عذاب در دنیا و آخرت وعده داده است.
بر این اساس، دایره جرم «تشویش اذهان عمومی» و مصادیق آن از نگاه فقه گسترده‌تر و دایره و صادیق همین جرم از نگاه قانون می‌باشد. در ادامه به برخی از مصادیق فقهی و قانونی این جرم اشاره و رابطه منطقی میان آنها را مورد ارزیابی قرار می‌دهیم:
1. غیبت: یکی از مصادیق تشویش اذهان عمومی در شریعت، غیبت است که از نظر شرعی حرام[3] و پروردگار متعال از آن به صراحت نهی نموده است.[4]
2. تهمت و افتراء: افتراء در شریعت دو معنا دارد؛ گاه گستره معنایی آن وسیع بوده و حتی شامل کذب و انتساب یک امر ساختگی به دیگران نیز می‌شود، چنان‌که پروردگار متعال در آیه: «بگو آیا روزیهایى را که خداوند بر شما نازل کرده دیده‏‌اید، که بعضى از آن را حلال، و بعضى را حرام نموده‌‏اید؟!» بگو: «آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا افترا می‌بندید (و از پیش خود، حلال و حرام می‌کنید؟!)».[5] انتساب امر ساختگی و خلاف واقع به خود از سوی برخی از مشرکان را افتراء نامیده است، و گاه دایره معنایی آن مضیق و فقط در مفهوم خاص که همان تهمت جنسی و نسبت روابط نامشروع باشد به کار می‌رود که در کتاب‌های فقهی از آن به قذف تعبیر می‌شود. خدای متعال حکم این نوع از افتراء را در آیه: «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنٰاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدٰاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمٰانِینَ جَلْدَةً». بیان نموده و می‌فرماید اگر فرد مفتری نتواند با چهار شاهد ادعای خود را ثابت نماید مستوجب 80 ضربه شلاق حدی خواهد بود.[6]، [7]
اما افترا در اصطلاح حقوقی عبارت است از: نسبت دادن صریح عمل مجرمانه برخلاف حقیقت و واقع به شخص یا اشخاص معین به یکی از طرق مذکور در ماده 697 قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات، مشروط به این‌که صحت عمل مجرمانه نسبت داده شده در نظر مراجع و مقامات قضایی ثابت نشود.[8]
3. توهین: در فقه اسلامی توجه خاص به این موضوع شده است و به لحاظ احترام زیادی که اسلام برای اشخاص و مقام آنها قایل است، سب به معنای شتم و دشنام را که یکی از مصادیق توهین می‌باشد حتی نسبت به مشرکان نیز منع کرده است و در قرآن کریم می‌فرماید: «و شما مؤمنان بر آنان که غیر خدا را می‌خوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها هم از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام دهند».[9]
در اصطلاح حقوقی، توهین یا اهانت کاری است که متضمن اسناد و اخبار نبوده و به نحوی در حیثیت فرد، نوعی وهن وارد می‌کند و به استناد ماده 608 قانون مجازات اسلامی، غالباً با استعمال الفاظ رکیک و فحش محقق می‌شود و مجازاتش تا 74 ضربه شلاق تعزیری و نیز جزای نقدی می‌باشد.
4. سخن چینی یا نمامی: «در اصطلاح فقهی عبارت است از نقل و بیان کردن سخن دیگران نزد فردی دیگر بدین گونه که فلانی درباره تو چنین و چنان گفته است».[10]
در پایان نتیجه می‌گیریم که بین تشویش اذهان عمومی در فقه و حقوق نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است. بدین توضیح که تشویش اذهان عمومی در فقه عام و دارای گستره معنایی بیشتر و فراگیر بوده، ولی تشویش اذهان عمومی در قانون، گستره معنایی آن محدود است. از این‌رو هر چیزی که از نظر قانون مصداق تشویش اذهان عمومی باشد، از نظر شرع نیز مصداق تشویش اذهان عمومی خواهد، ولی برخی از امور – مانند سخن‌چینی - از نظر شرع و فقه، مصداق تشویش اذهان عمومی محسوب شده، ولی از نظر قانون تشویش اذهان عمومی بر آن صدق نمی‌کند.

[1]. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدى عربى- فارسى، ص 232، بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
[2]. نور، 19.
[3]. شیخ انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، محقق و مصحح: گروه پژوهش در کنگره‌، ج 1، ص 315، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، 1415ق.
[5]. یونس، 59.
[6]. شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الخلاف، محقق، مصحح، خراسانی، علی، شهرستانی، سید جواد، طه نجف، مهدی، عراقی، مجتبی، ج 5، ص 6، قم، ‌دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1407ق.
[8]. ماده 697 قانون مجازات اسلامی در بخش تعزیرات: هرکس به وسیله‌ی اوراق چاپی یا خطی یا به وسیله‌ی درج ‌در روزنامه و جراید یا نطق در مجامع یا به هر وسیله دیگر، به کسی ‌امری را صریحاً نسبت دهد یا آن‌ها را منتشر نماید که مطابق قانون آن ‌امر جرم محسوب می‌شود و نتواند صحت آن اسناد را ثابت نماید جز در مواردی که موجب حد است به یک ماه تا یک سال حبس و تا (74) ضربه شلاق یا یکی از آن‌ها حسب مورد محکوم خواهد شد.
تبصره: در مواردی که نشر آن امر اشاعه فحشا محسوب گردد هرچند بتواند صحت اسناد را ثابت نماید مرتکب به مجازات مذکور محکوم خواهد شد.
[9]. انعام، 108.
[10]. کتاب المکاسب، ج ‌2، ص 63.

اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت: 16:25

آنچه از قرآن کریم و منابع تاریخی استفاده می‌شود، این است که بسیاری از مردم دوران جاهلیت - نه تمامشان – علاقه‌ای به فرزندان دختر نداشتند. برخی از آنها دخترانشان را می‌کشتند و برخی نیز با قبول شرمندگی در جامعه، با ناراحتی دختران را نگه می‌داشتند.
قرآن کریم در باره آنان می‌فرماید:« وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ». «یَتَوارى‏ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلى‏ هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْکُمُون».‏[1] در حالی‌که هر گاه به یکى از آنها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتى) سیاه می‌شود و به شدّت خشمگین می‌گردد. به دلیل بشارت بدى که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متوارى می‌گردد (و نمی‌داند) آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟! چه بد حکم می‌کنند.
قرآن کریم در این آیات به داستان زنده به گور کردن دختران در فرهنگ جاهلی قبل از اسلام اشاره می‌کند و می‌فرماید؛ اگر به یکى از آنان خبر داده می‌شد که همسرش دخترى به دنیا اورده، آن‌چنان ناراحت می‌شد که از شدّت خشم چهره‌اش سیاه می‌گشت و به زحمت خشم و اندوه خود را فرو می‌برد. او با خود می‌اندیشید که آیا خوارى و ننگ دختر داشتن را بپذیرد و آن دختر را نگه دارد، یا او را در زیر خاک پنهان سازد و زنده به گور کند. البته گاهى دختران را با تمام ناراحتى نگه می‌داشتند و گاهى هم آنها را زنده به گور می‌کردند.
این فرهنگ زشت عصر جاهلى، دلایل مختلفی می‌توانست داشته باشد.
1. در جنگ‌‏ها اگر منجر به شکست می‌شد، دختران اسیر دشمن می‌شدند و این برای آنان مایه ننگ و عار بود.
2. در گذشته فرزندان پسر کار می‌کردند و با کار کردن در کنار پدر پشتوانه اقتصادی خانواده محسوب می‌شدند، در حالی‌که دختران فقط مصرف کننده بودند.
3. گاهى هم در عصر جاهلى، فرزندان را - چه پسر و چه دختر- به جهت فقر و تنگ‌دستى و از ترس این‌که نتوانند خوراک آنها را تأمین کنند می‌کشتند.[2]
4. وجود جنگ‌ها و نزاع‌هاى دائمى قبیلگى میان آنها، سبب فقدان سریع مردان و پسران جنگ‌جو می‌شد و به طور طبیعی تناسب و تعادل میان تعداد دختران و پسران به هم می‌خورد، تا آن‌جا وجود پسران عزیز شده بود که تولد یک پسر، مایه مباهات بود و تولد یک دختر، مایه ناراحتى و رنج یک خانواده.[3]
این عوامل باعث می‌شد تا به محض این‌که حالت وضع حمل به زن دست می‌داد شوهر، از خانه متوارى می‌گشت، مبادا دخترى براى او بیاورد و او در خانه باشد. اگر به او خبر می‌دادند، مولود پسر است، با خوشحالى و هیجان وصف‌‏ناپذیرى به خانه باز می‌گشت، اما اگر به او  خبر می‌دادند که نوزاد دختر است، آتش خشم و اندوه همه وجودش را در بر می‌گرفت.[4]
با توجه به آنچه بیان شد، بسیاری از مردم دوران جاهلیت - نه تمامشان – علاقه‌ای به فرزندان دختر نداشتند. برخی از آنها دخترانشان را می‌کشتند و برخی نیز با قبول شرمندگی در جامعه، با ناراحتی دختران را نگه می‌داشتند.
قرآن کریم شدیداً این کار را محکوم کرده و می‌گوید: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»؛[5] در قیامت در باره دختران زنده به گور شده سؤال می‌شود که به چه گناهى آنها کشته شدند؟
اولین بارى که این رسم غلط عملى شد، در واقعه جنگ بنى‌تمیم با کسراى ایران بود که در آن جنگ عده‌‏اى از زنان قبیله، اسیر لشکر کسرى شدند و آنان را به اسیرى به دربار کسرى بردند، در آن‌جا دختران را به عنوان کنیز نگاه داشتند و پس از مدتى که میان دو طرف صلح بر قرار شد، بنى‌تمیم اسیران خود را مطالبه کردند. دربار کسرى آنان را مخیر کرد که می‌خواهند به قبیله خود برگردند، یا در دربار بمانند، عده‌‏اى از دختران از رفتن به قبیله خویش خوددارى نمودند. مردان قبیله غضبناک شده تصمیم گرفتند از این پس اگر دختردار شدند زنده زنده دفنشان کنند، و همین کار را کردند، قبایل دیگر نیز از آنها یاد گرفته، کم کم این جریان در همه جا منتشر شد، و دخترکشى رواج پیدا کرد.[6]

اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 222 تاريخ : يکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت: 22:10

دانش‌های بشری، بیشتر با تلاش و کوشش به دست می‌آیند. تعلق به یک مکتب دینی و یا منطقه‌ی جغرافیایی نمی‌تواند باعث پیش‌رفت‌های علمی شود.
بر این اساس، اگر یک دین و اندیشمندان وابسته به آن، به آزادی عمل بیشتری برای پژوهش‌های علمی معتقد باشند، همچنین، اگر زمامداران منطقه‌ای تلاش کنند تا زمینه‌های بهتری برای رشد دانش فراهم آورند، طبیعی است دانش بشری در محدوده پیروان آن مکتب و یا ساکنان آن قلمرو رشد بیشتری خواهد داشت.
بر این اساس، آنچه در مورد رشد دانش در ایران باستان و یا در میان مسلمانان بیان می‌شود، تنها ناظر بدان است که ایرانیان نیز زمانی پیشرو در علم بوده و مسلمانان نیز در زمانی پرچمدار دانش بشری بودند؛ لذا به دلیل ایرانی و یا مسلمان بودن، نباید احساس خودباختگی کرده و دانش را منحصر در نژادها و مکتب‌های خاص دانست. بنابراین، یادآوری پیش‌رفت‌های علمی منطقه و مکتب ما و نیز برجسته‌سازی دانشمندان ساکن در این قلمرو و یا معتقد به این دین، تنها در همین راستا توجیه پذیر است، و گرنه خود قرآن تصریح کرده که در بهره­گیری بشر از مواهب مادی، همگان را بهره‌مند کردیم بدون آن‌که توجه به دین و قلمرو آنان داشته باشیم.[1] همچنین در آیاتی از این کتاب مقدس، به پیشرفت‌های مادی چشم‌گیر در میان جوامع خداگریزی مانند عاد و ثمود اشاره شده است.[2]

[1]. اسراء، 20.
[2]. اعراف، 74؛ فجر، 7 و 9 و ...

اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 165 تاريخ : يکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت: 22:10

اصل اولیه در اسلام، احترام و حرمت جان و مال مؤمن است و کسی حق ندارد بدون اسباب و مجوز شرعی و قانونی به مال یا جان دیگران آسیب یا دست‌برد بزند، چه رسد به این‌که بخواهد از کسی سلب حیات نماید. بنابراین اگر شخصی از روی عمد و بدون دلیل موجه شرعی کسی را به قتل برساند به تصریح آیه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى‏ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى‏ بِالْأُنْثى»،[1] مجازاتش در این دنیا اعدام و سلب حیات است، همان‌گونه که او مقتول را سلب حیات نموده و اگر به هر دلیلی در دنیا اولیای دم مقتول و یا حاکم اسلامی نتوانستند او را مجازات نمایند و او نیز بدون توبه و پشیمانی از دنیا برود، خداوند متعال به نص آیه: «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزٰاؤُهُ جَهَنَّمُ خٰالِداً فِیهٰا وَ غَضِبَ اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذٰاباً عَظِیماً»،[2]  او را در آخرت مجازات خواهد کرد و مجازاتش نیز آتش دوزخ و خلود[3] در آن می‌باشد.
اما این اصل اولیه نسبت به مرتکبان برخی از اعمال از قبیل، قتل عمد، زنای محصنه، لواط، افساد فی الارض، محاربه، ارتداد و...، که حیات فردی انسان‌ها یا حیات اجتماعی جامعه را به خطر می‌اندازند استثنا شده و شارع مقدس اجازه سلب حیات از آنها را داده، ولی برای جلوگیری از هرج و مرج و سوء استفاده نسبت به این تجویز، چاره‌اندیشی نموده و اجرای حکم را پس از اثبات جرائم مذکوره، به دست حاکم اسلامی سپرده و حتی در قتل عمد که حق فردی اولیای دم می‌باشد، به آنان اجازه خودسرانه اجرای حکم را نداده است. بنابراین، اگر اولیای مقتول حتی پس از اثبات قتل عمد و صدور حکم قصاص اما بدون اجازه حاکم شرع، قاتل را بکشند مجازات خواهند شد.
از این اصل کلی نیز مواردی از طرف شرع و قانون با شرایط خاص، استثنا شده و به برخی از افراد اجازه اجرای حکم و سلب حیات بدون مراجعه به حاکم شرع و قاضی اسلامی داده شد که برای نمونه برخی از مصادیق آن‌را همراه با مستند قانونی یا شرعی ذکر می‌کنیم:
1. در صورتی که مردی همسر خود را با مرد اجنبی در حال زنا کردن ببیند به استناد ماده 630 قانون تعزیرات از قانون مجازات اسلامی می‌تواند هر دو یا در صورت مُکرَه بودن زن، فقط مرد زانی را قبل از مراجعه به حاکم در همان محل وقوع جرم به قتل برساند.[4]
2. تجاوز به عنف؛ اگر زن، جهت رهایی و خلاصی از چنگ زانی با او درگیر شده و راهی جز کشتن شخص متجاوز نداشته باشد، کشتن زانی جایز بوده و خون او هدر است و دیه ندارد.[5]
3. دفاع مشروع؛ در صورتی که منطبق با شرایط مندرج در ماده 627 قانون مجازات اسلامی[6] در بخش تعزیرات باشد و منجر به قتل شخص متجاوز در موارد احصا شده در ماده 629 قانون مجازات اسلامی در بخش تعزیرات شود، دفاع کننده دارای مسئولیت کیفری نمی‌باشد.[7]
البته آن فردی که دیگری را به قتل رسانده – حتی اگر در پیشگاه خدا مقصر نباشد – اما در دادگاه باید اثبات کند که کشته شدن مقتول به دلیل یکی از موارد فوق بوده است و در صورت عدم اثبات، مجازات خواهد شد.

[1]. «اى افرادى که ایمان آورده‏اید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن‏»، بقره، 178.
[2]. «و هر کس، فرد باایمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازاتِ او دوزخ است؛ در حالى که جاودانه در آن می‌ماند؛ و خداوند بر او غضب مى‏کند؛ و او را از رحمتش دور مى‏سازد؛ و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است». نساء، 93.
[3]. «با عنایت به ورود روایات متعارض در این زمینه و جمع بین آنها می‌توان گفت: مراد از «خلود» در آیه مکث طولانی است.»، فاضل مقداد، جمال الدین، کنز العرفان فی فقه القرآن، تحقیق: قاضی، سید محمد، ج 2، ص 367، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، چاپ اول، 1419ق.
[4]. ماده 630 قانون مجازات بخش تعزیرات: «هر گاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد می‌تواند در همان حال آنان را به قتل برساند و در صورتی که زن مکره باشد فقط مرد را می‌تواند به قتل برساند...»‌.
[5]. ر. ک: مکارم شیرازى، ناصر، استفتاءات جدید، ج‌3، ص 349، س 899 و 900، قم، مدرسه امام على بن ابى طالب، قم، دوم، 1427ق؛ اطلاق بند الف ماده 629 قانون مجازات اسلامی در بخش تعزیرات.
[6]. الف. خوف برای نفس یا عرض یا ناموس یا مال مستند به قراین معقول باشد. ب. دفاع متناسب با حمله باشد. ج. توسل به قوای دولتی یا هر گونه وسیله‌ی آسان‌تری برای نجات ‌میسر نباشد.
[7]. ماده 629 - در موارد ذیل قتل عمدی به شرط آن که دفاع متوقف به قتل باشد مجازات نخواهد داشت‌:
الف. دفاع از قتل یا ضرب و جرح شدید یا آزار شدید یا دفاع از هتک ناموس خود و اقارب. ب. دفاع در مقابل کسی که در صدد هتک عرض و ناموس دیگری به اکراه و عنف برآید. ج. دفاع در مقابل کسی که در صدد سرقت و ربودن انسان یا مال او برآید.

اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : , در چه مواردی باید تیمم کرد , در چه مواردی باید تقلید کرد , در چه مواردی باید استخاره کرد , در چه مواردی باید غسل جنابت کرد , در چه مواردی میتوان روزه نگرفت , در چه مواردی روزه باطل میشود , در چه مواردی نباید روزه گرفت , در چه مواردی مهریه تعلق نمیگیرد , در چه مواردی استخاره جایز است؟ , در چه مواردی باید غسل کرد , , نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 170 تاريخ : يکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت: 6:03

در اشتقاق لفظ جلاله «الله» و نوع «ال» آن بین اندیشمندان علم ادب چهار دیدگاه وجود دارد:
1. اصل الله «اِلاه» بوده که ال تعریف بر آن داخل شد، سپس همزه‌اش برای تخفیف[1] حذف گردید، دو لام کنار هم اجتماع کردند که اولی در دومی ادغام شد و «الله» شد به معنای معبود و پرستش شده.[2]
2. اصل الله، «الاه» و اصل الاه «ولاه» از وله به معنای تحیر بود، واو در «ولاه» برای تخفیف، تبدیل به همزه شده و «اِلاه» شد،[3] سپس بر سر «الاه» ال داخل نمودیم و همزه حذف گردید «الله» شد.[4]
3. الله در اصل «لاه» بود، ال تعریف بر سرش در آمد الله شد.[5]
4. الله با همین ترکیب و کیفیت لفظی در اصل برای خدای عز و جل وضع شده[6] و از چیزی مشتق نشده و تغییر شکل نداده است؛ زیرا ما می‌بینیم که لفظ «الله» مزیت زیادی بر «الاه» دارد، همچنین ما معنایی را که از لفظ «الله» تصور و ادراک می‌کنیم از لفظ «اله» نمی‌کنیم؛ لذا نمی‌توان گفت الله در اصل اله بود.[7]
همان‌گونه که در اشتقاق لفظ جلاله «الله» اختلاف دیدگاه وجود داشته، در «ال» داخل بر آن نیز اختلاف دیدگاه وجود دارد؛ برخی گفته‌اند «ال» برای تعریف می‌باشد.[8] برخی دیگر گفته‌اند «ال» برای تعریف نیست، بلکه عوض از همزه محذوفه در «اِلاه»است.[9] برخی نیز آن‌را برای تعیین،[10] و عده‌ای نیز «ال» را جزء کلمه دانسته و احتمالات مذکوره را صحیح نمی‌دانند.[11]  
برای آگاهی بیشتر: ر. ک: شرح الملوکی فی التصریف.[12]

[1]. «برخی دلیل حذف همزه را التقاء ساکنین و برخی دیگر تخفیف به جهت کثرت استعمال بیان کردند». اعلم شنتمرى، یوسف بن سلیمان‏، النکت فی تفسیر کتاب سیبویه و تبیین الخفی من لفظه و شرح أبیاته و غریبه‏، محقق، مراد، یحیى‏، ص 276، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، بی‌تا.
[2]. «دیدگاه یونس بن حبیب، کسائی، فراء، قطرب و اخفش». زجاجى، عبد الرحمان بن اسحاق، کتاب اللامات‏، محقق، مبارک، مازن، النص، ص 28، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، بی‌تا.
[3]. چنانچه در وعاء و وشاح گفته می‌شود اِعاء و اِشاح.
[4]. «دیدگاه خلیل بن احمد»، کتاب اللامات، النص، ص 29.
[5]. «یکی از دو دیدگاه سیبویه»، همان.
[6]. «یعنی علم مرتجل است».
[7]. «دیدگاه ابی عثمان مازنی»، کتاب اللامات، النص، ص 29.
[8]. همان، ص 28 – 29.  
[9]. النکت فی تفسیر کتاب سیبویه، ص276.
[10]. حسینى طهرانى، هاشم‏، علوم العربیة، ج 1، ص 445، تهران، مفید، چاپ دوم، 1364ش.
[11]. کتاب اللامات، النص، ص 29.
[12] . ابن صائغ، یعیش بن على‏، شرح الملوکی فی التصریف،‏ محقق، قباوه، فخرالدین‏، ص 356 - 362، سوریه - حلب، المکتبه العربیه، چاپ اول، بی‌تا.

اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : , لفظ جلاله الله , لفظ جلاله الله در قرآن , لفظ الجلالة الله , لفظ الجلالة الله متحرك , لفظ الجلالة الله في القرآن الكريم , لفظ الجلالة الله فى المنام , لفظ الجلالة الله مرتين متتاليتين , معنی لفظ جلاله الله , معنى لفظ الجلالة الله , تفسير لفظ الجلالة الله في المنام , , نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 182 تاريخ : يکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت: 6:03

همانگونه که در پرسش بدان اشاره شد، امام علی(ع) در خطبه 10 نهج البلاغه می‌فرماید: «ألا و إنّ الشّیطان قد جمع حزبه، و استجلب خیله و رجله، و إنّ معی لبصیرتی: ما لبّست على نفسی، و لا لبّس علیّ. و ایم اللّه لأفرطنّ ‏لهم حوضا أنا ماتحه لا یصدرون عنه، و لا یعودون إلیه»؛[1] آگاه باشید که شیطان، پیروان خود را جمع کرده، و سواره‌نظام و پیاده‌نظام لشکر خود را فراخوانده است! امّا من آگاهى لازم به امور را دارم، نه حق را پوشیده داشتم، و نه حق بر من پوشیده ماند. سوگند به خدا، گردابى براى آنان به وجود آورم که جز من کسى نتواند آن‌را چاره سازد، آنها که در آن غرق شوند، هرگز نتوانند بیرون آیند، و آنان که بگریزند، خیال بازگشت نکنند.
عبارت فوق، عبارتی کنایه‌آمیز بوده و مراد آن نیست که واقعاً حوض پرآبی وجود داشته باشد که دشمنان حضرتشان به صورت مادی در آن غرق شوند.
از طرفی سخن حضرت در این خطبه متوجه شیطان و شیطانیان می‌باشد، اما می‌دانیم که حوض کوثر مخصوص مؤمنان بوده و دیگران از آن سهمی ندارند.
با توجه به آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که امام(ع) میدان نبرد را به حوض یا گردابى تشبیه کرده که آن‌را تا حدّ ممکن پر از آب می‌کند آن‌چنان که راه خلاصى از آن نداشته باشند و ابتکار عمل کاملاً به دست او باشد. جمله «انا ماتحه» با توجّه به این‌که ماتح به معناى کسى است که آب را از چاه بالا می‌کشد، اشاره به همین نکته است. سپس به نتیجه آن اشاره می‌کند که لشکریان «جمل» چنان در آن گرفتار می‌شوند که راه فرار نخواهند داشت و اگر گروه اندکى از آن فرار کنند، چنان درس عبرتى می‌گیرند که بازگشت به چنین صحنه‏اى را در تمام عمر فراموش کنند.
جمله «لافرطنّ» مفهومش این نیست که من در این راه افراط می‌کنم، بلکه منظور این است که حدّاکثر تلاش ممکن را انجام خواهم داد تا راه را بر تمام دشمنان ببندم، به همین دلیل عایشه که یکى از سردمداران اصلى جنگ جمل بود هرگز در جنگ‌هاى آینده شرکت نکرد و براى تمام عمر، حضور در چنین صحنه‏‌هایى را فراموش کرد.[2]
عبدالله بن زبیر که او نیز از آتش‌افروزان نبرد جمل بود، در نبرد دیگری علیه امیرالمؤمنین(ع) شرکت نکرد.
افرادی مانند مروان بن حکم که از جنگ جمل جان سالم به در برده، اما به معاویه پیوسته و در جنگ بعدی یعنی نبرد صفین حضور داشتند نیز به هر بهانه­ای از رویارویی مستقیم با سپاه امام علی(ع) شانه خالی می‌کردند.[3]

[1]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 55، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام شرح تازه و جامعه ای بر نهج البلاغه، ج 1، ص 484، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1375ش.
[3] . نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص 417، 439، 463 و ...

اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 190 تاريخ : چهارشنبه 13 مرداد 1395 ساعت: 17:54

درست است که در یکی از آیات قرآن کریم، پیامبر اسلام(ص) به «امی بودن» توصیف شده است،[1] اما در این زمینه باید به خاطر داشت:
اولاً: یکی از معانی امی بودن حضرتشان آن است که ایشان خواندن و نوشتن را از کسی نیاموخته بود، نه آن‌که خواندن و نوشتن را نمی‌دانست.[2] چنان‌که یکی از معانی‌اش آن است که حضرتشان ساکن ام‌القری(مکه) بودند. در همین راستا روایتی از امام جواد(ع) نقل شده مبنی بر اینکه پیامبر(ص) خواندن و نوشتن را می‌دانست، اما چون حضرتشان منسوب به مکه بود و چون مکه، ام‌القری نامیده می‌شد، از این جهت پیامبر(ص) را امی خوانده‌اند.[3]  
ثانیاً: حتی با فرض آن‌که پیامبر(ص) نوشتن نمی‌دانست، ممکن است قلم و دوات خواسته باشد تا به کاتبی بگوید که برایش بنویسد؛ این نیز متداول است که رهبر و رئیس یک مجموعه‌، کاری که به دستور او انجام می‌شود را نیز به خودش نسبت می‌دهد؛ مثلاً می‌گوید من برای شما فلان توصیه یا حکم را نوشتم، و مقصود این نیست که حتماً با دستان خود آن‌را نگاشته باشد؛ بلکه همین که نگارش به دستور او صورت گرفته، می‌تواند توجیهی برای نسبت‌دادن آنچه نگاشته شده به خودش باشد.

[1] . اعراف، 157.
[2]. عنکبوت، 48 و نیز ر. ک: پاسخ 2062
[3]. «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الرِّضَا ع وَ قُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَ النَّبِیُّ الْأُمِّیَّ قَالَ مَا یَقُولُ النَّاسُ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَزْعُمُونَ إِنَّمَا سُمِّیَ النَّبِیُّ الْأُمِّیَّ لِأَنَّهُ لَمْ یَکْتُبْ[‏لم یحسن ان یکتب، فَقَالَ کَذَبُوا عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ أَنَّى یَکُونُ ذَلِکَ وَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ فِی مُحْکَمِ‏ کِتَابِهِ‏ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ[3] فَکَیْفَ کَانَ یُعَلِّمَهُمْ مَا لَا یُحْسِنُ وَ اللَّهِ لَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقْرَأُ وَ یَکْتُبُ بِاثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ أَوْ بِثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِینَ لِسَاناً وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْأُمِّیَّ لِأَنَّهُ کَانَ مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ وَ مَکَّةُ مِنْ أُمَّهَاتِ الْقُرَى وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى فِی کِتَابِهِ‏ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها». صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، ج1، ص 226، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.

اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 154 تاريخ : چهارشنبه 13 مرداد 1395 ساعت: 17:54